نتایج جستجو برای عبارت :

خوشی اگه گرونه بخندو ارزونی کن.

صبح که رفتم واسه ورزش تو پارک مشغول دویدن بودم که خانم و اقای مسنی رو دیدم
که پیرمرده با حرص داشت حرف میزد با خانومش .
خانومش هم از این پیرزنای گوگولی دوست داشتنی بود که غش غش همش میخندید 
ازکنارشون ردشدم پیرمرده صدام کرد : خانوم  خانوووووم   هاااای دختر بیا اینجا 
رفتم گفتم بامنید؟ شرمنده صدای اهنگ توگوشم نزاشت متوجه شم 
با حرص گفت بله از این بی صاحاب شده ها نوه های ماهم دارن :) 
گفتم خب بفرمایید چیکارم داشتین ؟
گفت تو اینجا وایسا ببین من دمب
سالم زندگی کردن خیلی گرونه.هم گرون و هم سخت.در نظر بگیر به اندازه ی یه قوطی بزرگ روغن آفتابگردون بخوای از عصاری بگیری حدود 250 تومن میشه.بخوای قند و شکر مصرف نکنی باید کشمش و توت خشک و انجیر مصرف کنی که خشکبار گرونه.حالا گوشت و تخم مرغ و لبنیات تازه خریدن به نسبت آسونه و تفاوت قیمت چندانی نداره.سبزی جات هم تازگی گرون شده آدم نمیتونه راگو بپزه.این وسط اضافه کن که بخوای سبز خرید و زندگی کنی،سرگیجه میگیری.واسه خرید هرچیزی باید بگردی فله شو پیدا کن
دو سال پیش (شاید سه سال پیش) خانم های فامیل تصمیم گرفتن برن شمال(البته ما نرفتیم )
دختر داییم تعریف کرد یه اتوبوس گرفتیم و همه راهی سفر  شدیم 
اختلاف نظرها در هر جا بماند...
 تنها جایی
که خیلی جالب بود، پیدا کردن یه جای خوب با قیمت مناسب بود 
برای پرسیدن اینکه مکان کجا باشه و قیمت مکان مورد نظر ، همه از اتوبوس پیدامیشدن .... .پشت سر هم راه می افتادن و قیمت خونه  رو سوال می کردن 
 یه نفر یه نفر از صاحبخونه میپرسیدن و می گفتن اوه گرونه و بر می گشتن داخ
نشستم با سین صحبت میکنم . میگم این مانتو خیلی خوشگله ولی خیلی هم گرونه.  منم که چندتا پارچه خریدم اونا رو میتونم لباس بدوزم برای عید. میگه اصلا نگو که اینو گرفتم پس اونو نگیرم. هیچوقت مرد رو به کم خریدن عادت نده. یادمه از همون روزای اول عروسی بهم میگفت وقتی بین دوتا چیز گرون و ارزون شک داری حتما گرونه رو بخر که شانت حفظ بشه
از همون روزا خیلی به حرفاش فکر میکردم، به جمله داداشم که میگفت زن قانع مرد رو بدبخت میکنه، به اینکه مردو هرجور ازش بخوای هم
از خالص ترین حسایی که تا به حال تجربه کردم، یا که از ناب تریناش، که تا مغز استخونم رفت، وقتی بود که تو فست فود نبش خیابون نشسته بودیم و وقتی نیگاش نمیکردم، با دقت نگام میکرد و منم به عمد هی حواسمو به چیزای دیگه میدادم که بیشتر کیف کنم وقتی داره اون شکلی نگام میکنه:))
چی شد یادم افتاد نمیدونم اصلا، فقط میدونم قبل ترش مبحث کاملا جداگونه ای توی ذهنم بود. این روزا چی میگذره تو من؟ خونه و اسبابش.. توی ذهنم جزییات رو کنار هم میچینم و خونه ی قشنگ خودم رو
ساعت یازده و خوردی دیشب لج کرد که من باید از گواش برای تکلیف چهارشنبه ام استفاده کنم، منم گفتم همچین اجازه ای نداری، گفت من فردا وقت ندارم،گفتم باشه پس لپ تاپ فردا توقیف میشه تا وقت آزاد داشته باشی و به کارهای دیگه ات برسی !
امروز طبق معمول از مدرسه نرسیده ، رفت سراغ لپ تاپ، فکر کرد شوخی میکنم ،گفتم لپ تاپ مگه توقیف نبود؟! گفت نه ،نه ، من وقت میکنم به کارام برسم، گفتم لپ تاپ رو بیار بزار رو میز .
لپ تاپ رو بدون اعتراض آورد گذاشت و رفت !!!
اصلا این
مسخره ترین چیز در مورد علوم پایه اینه که منی که توی شهر خودمون یکی از دانشگاهای برتر!هست باید بکوبم برم حتما شهر دانشجوییمیه عالمه راه هم کلی زمانگیره و هم به شدت خسته کننده که تا چند روز بدن درد دارم براشهواپیما رو هم چک کردم و بلیطاش جوری گرونه حتی فکرشم نمیکنم.اخه بی وجدان ۵۹۰ تومن بدم واسه یه رفتن؟انصافه؟حالا خودم کم استرس و کمبود زمان دارم درگیری جمع کردن وسایلمم هست.تازه خوابگاه خودمونو بهمون نمیدن و باید بریم یه جای دیگهکه البته من م
سلام
خیلیاتون اومدین تو دایرکت من تو اینستا گفتین قیمت چنده دوستان قیمت کارو اصلا نمیشه گفت من بابت گاری ک انجام میدم پول میگیرم ینی چی ینی اینکه شاید یکی فقد روتوش صورت بخواد ولی یکی دیگ بخواد مثلا عکسشو جاب یه شخصیت قرار بدم خب قیمتش و کیفیتش متفاوته ینی کاری ک‌من میکنم وابسته به پولی ک میدین کیفیت کار بالا تره بعد یه چیزی ک خیلیا اشتباه فک میکنن اینه ک فک میکنن خیلی گرونه یا خیلی ارزون ن اتفاقا ن گرون ن ارزون همون طور ک گفتم وابسته به کارت
گتسبی بزرگو خوندم. خوب بود در نوعِ خود. 
الان چی بخونم؟ کافکا در کرانه؟ ریگ روان؟ یکی مثل همه؟ نمیدونم.
از اون همّه کتابی که چند ماه پیش به طور چریکی خریدم فقط 5 عنوان مونده، که البته یکیشون 4 جلده. ولی چه زود دارن تموم میشن. و چقد کتاب گرونه و چقد دوس دارم کلی از کتابای لیست خریدمو یه جا بخرم. ای بابا.
زندگی هیچ چیز خاصی نسبت به دیروز نداره. هیچ چیزِ خاصی. حتی خودمم نسبت به دیروز چیزِ خاصی ندارم. یه کم خسته‌م. یه کم با مقیاسِ خودم. مقیاسی که به تورم
باالاخره کولر ما امروز نصب شد همه چیش خوبه فقط موتور یونیت بیرونی خیلی سنگین بود بزور تا سر شیروونی بردیم اگه بالکن بتونید نصب کنید بهتره.. تو خریدش شک نکنید و اینم بدونید پولی که میخواین بدین اینورتر دار بخرید درسته مصرف میاد پایین ولی الان اون پولو به مرور میدید قبض برق مثلا طی ۵ سال....ولی در عوض اینورتر دار اگه مشکلی واسش پیش بیاد برد خالیش ۲ میلیونه...گازش گرونه...و مشکلات دیگه.. پس ما اینو خریدیم بجاش پولی ک‌ صرفه جویی کردیم به مرور میدیم ا
 
1
یکی از آقایون ترم بالایی آموزشگاه بخاطر خوب بودن سطح زبانش داره کلاسای اساتید مختلف رو آبزرو میره تا کم کم تدریس شروع کنه! یه جوونه به شدت پرحرفه، ازونجایی که از تدریس من راضین این سومین نفری بود که برای دیدن روش تدریسم برای تدریس سرکلاسم اومد،کلاسای ترم اولیا هرجلسه بارها حروف تکرار میشه روزی که سر کلاس ترم اولیای من اومد برا آبزرو شاد و خوشحال
با بچه ها تکرار میکرد و براش جالب بود وایوقتی به اخراش رسید خصوصا نیم ساعت آخر قشنگ پوکر فیس ب
چند روزه
درگیر آزمایش و دکتر و سونو گرافی و دندونپزشکی م خسته شدم بسکه ازین مطب ب
اون مطب رفتم تو هوای گرم تک و تنها.. دلم لباسهایی ک پشت ویترینا هس رو
میخاد اما خیلی گرونه و من لایق نیستم ک حتی لباسی نو برا خودم بخرم چون ب
هیچ جایگاهی هنو نرسیدم کجا مگه میخام برم! چقد دکترا پولکی شدن.. من قسم
میخورم اینجوری نباشم... قول میدم ک کمک کنم... دیشب بابام گف نمیخاد دیگه
بخونی اینجوری نمیشه تو خونه بمونی و پشت کنکور... من بغض داشتم دوسداشتم
بمیرم ازین ح
بخاطر عملکرد خوبم در ماه گذشته،
یک دستگاه بابلیس مخروطی به خودم هدیه دادم از دیجی کالا سفارش دادم امشب به دستم رسید:) 
 
من موهام به شدت صافه! یعنی انقدر که وقتای عروسی و مهمونی و ... با هزار مدل تافت و کرم و اسپری و .. اگه یکم حالت بگیره! 
امشب بابلیسم که رسید گفتم دیگه میتونم یه مدل موی خوشگل و حالت دار به موهام بدم از این لختی دربیارم! 
 
عاقا اینو نگفتم؟؟؟ 
 
بالای 7 بار موهامو بابلیس کشیدم ، کرم مو زدم، تافت زدم ... شما بگو اگه دو دیقه به اون حالت
آه مائده عزیزم!میدونم که چقدر دوست داشتی بلد میبودی گیتار بنوازی یا پیانو و یا هر آلت موسیقی ای دیگه ای! بهت قول میدم یه روز یادمیگیریم و همچنین بهت قول میدم یه تلسکوپ گنده بخریم و بذاریم روی پشت بوممون و شب تا صبح ستاره تماشا کنیم! 
امشب قراره بریم کفش بخریم! و مادر و پدر بالاخره از ایدئولوژی "کفش گرون و مارک بخریم اما دیر به دیر" کوتاه اومدن و به کفش های فیک رضایت میدن...میدونی؟همون کفشی که تا پارسال 300تومن بود الان یک و خورده ای شده و واقعا بی
گوشی ساده دویست تومنه 
یه سیمکارت هم ۱۸۰ تومنه 
زورم اومد گرونه آخه :/ 


دعا می کنید برام؟ کمر دردم واقعا مزخرفه 
این تهوع بی سروته گاه گاهی هم نمی دونم چیه شایدم چون گاباپنتین خواب آور رو خوردم و باید بخولبم و مسلما این وقت روز خوابم نمیبره حالم بده 
خدا نکنه کمرم تیر بکشه دو خم میشم عین پیرزن پیرمردها! عین مادر بزرگ ۸۰ ساله ام 
تیر می کشه و فلجم می کنه 
آه خدا 
تو گروه تلگرامی خواهران خواهرم از این گفت که یه دوستش مهریه تعیین نکرده و عوضش حق
روزانه:ظرفیت محدودی داره و هیچ گونه هزینه ای نداره،فقط هزینه اندکی برای خوابگاه داره
شبانه:همون دانشگاه روزانس و با همون بچه های روزانه درس میخونی  وکلاس داری فقط تفاوتش تو اینه که هزینه بسیار کمی در حد ترمی یک یا دو میلیون تومان پرداخت میکنی،بیشتر رشته های ریاضی و انسانی شبانه دارن و رشته تجربی چون شهریش خیلی گرونه شبانه نداره
مازاد:همون دانشگاه روزانس و با همون بچه های روزانه کلاس میری اما تفاوتش تو اینه که هر ترم حدود سه تا پنج میلیون ش
=این دیگه چیه؟
-مسواک؟
=این چیه؟
-صابون
=نداشتیم؟
-اگه داشتیم میخریدم؟
=یه هفته پیش یه بسته خریدم
-این مالِ صورته
=این برا چیه؟ (اشاره میزنم به یه چی که شبیه کاکائوئه)
-برو اونور بذار خریدمو بکنم
=مسواکت چی شد؟
-برا تو خریدم
=دارم که
-اونی که شما داری شده فرچه‌ی توالــ...... استغفرالله. برو اونور؟
=جواب میده هنوزا. دیگه لازم نیست بالا پایین کنی همین که میره تو دهن همه جا رو پوشش میده. (میخندم. نمیخنده)
-برو اونور
=کرانچی میخوری یا چیپس؟
-نگفتم برو اونور
** این مطالب مربوط به اسفند 97 هست ولی اون موقع نتونستم بیام بنویسم. الان می نویسم (4فروردین 98)
خب دیگه هرچی هم خاطره بنویسم از این اردو جهادی کمه! با اینکه نرفتم!
می نویسم تیتر وار یه سری موارد رو برا اینکه بعدا اومدم یادم بیاد و باهش حالم عوض شه.
* یادش بخیر اون مداحی که رضا فلا... گذاشته بود وقتی داشتیم غرفه نمایشگاه جهادی رو آماده می کردیم!
* یادش بخیر اون لحطه ای که اذون مغرب دادند و بی خیال نمایشگاه شدیم و رفتیم نماز بخونیم و کوچه نمازخونه هم تا
روزهایی که گذشت خیلی روزای سختی بود.رفتم دانشگاه و بعله.....
اوضاع خراب تر از چیزی بود که فکر می کردم.کاهش سنوات تقریبا ممکن نیست.شهریه هم حدود 10 شد!!!با چنگ و دندان به دنبال کاهش شهریه راه افتادم!کلی نامه نگاری و آه و نالع!
سه شنبه زود کارت زدم و رفتم...تا غروب دانشگاه بودم.حالم خیلی بد بود!چهارشنبههم دیراومدم سرکار.10:33رسیدم و کارت نزدم.امیدوارم بشه کاریش کرد!
برای مراسم دوباره اسم منو دادن و همکاران حسود در شرف انفجارند....
با نبی این چند روز رو پی
سه تا تکنیکِ خیلی مهم توی فروش و مذاکره حرفه ای داریم به نام
. (found, felt, feel) .
.
.
اگه آخر این تکنیک عبارت (باز نظر، نظرِ شماست) رو به کار ببرین که فبها
.
.
.
این تکنیک زمانی کاربرد داره که مشتری داره بهتون شکایت میکنه. ‏(feel#) یعنی درکت میکنم
‏(Felt#) یعنی قبلا درک شده یا اتفاق افتاده
‏(Found#) یعنی مشتری ها با ما کار میکنن چون... .
.
.
مثلا؛
 مشتری میگه قیمت هاتون بالاست، دوره هاتون گرونه، فلان محصولتون قیمتش بالاست، قطعاتتون گرونه و غیره. 
اول باید بگی: درکتون
ماهگرد دوممون مبارک عشق من!

دو ماه شد که مال منی...

دو ماه که تک تک لحظه هاش برام مثل طلا باارزش بودن...

هرروز ماما رو شکر کردم که تو رو بهم داد!

که بهم فهموند میشه عاشق شد و خوشبخت شد...


ماه اول خیلی سخت بود یادته؟توهینا...عذاب وجدانا...
ولی گذشت!گذشت تا برسیم به امروز...
یک ماه گذشته با اینکه خیلی کم با هم حرف زدیم عشقمون قوی تر و شیرین تر شد!

و به جایی رسیدیم که حالا هرشب آرزو میکنیم...دعا میکنیم...
این بوسه ها...این بغل کردنا واقعی بشن...
یاحبیب
 
سلام:)
 
اولا اگر بین بچه ها کسی منتظر عکس امروز قرنطینگاری من بود، معذرت میخوام. سرم شلوغ بود و نتونستم عکس بگیرم.
 
دوم:
فردا تولد همسرمه. اولین تولدش که عقد کردیم :) امروز جشن گرفتیم. به دلیل قرنطینه بودن، کیک رو هم خودم پختم.
اینجا جا نداره شاعر بگه
"ایام قرنطینه به این پی بردمتو هر هنری نیاز باشد داری..."
؟ 
جا داره دیگه. مرسی شاعر
 
بعد از مراحل پخت نون و پخت بیسکوییت، به پخت کیک تولد رسیدیم
اما چقد خامه کیک و درست کردن سخته آقا. کلی زم
* مردم ما همیشه عادت کردن به نالیدن. به اینکه وای چقدر بدبختیم. همه چیز گرونه. نمیشه هیچی خرید. شرایطمون بد شده. کاش بمیریم راحت شیم. این چه زندگیه و...
بعد که کرونا اومد و سایه ی مرگ رو دیدن، حمله ور شدن به داروخونه ها و لوازم بهداشتی فروشی ها برای چاپیدن ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده. 
این میان هم برخی با خوردن الکل (مـشـروبات الکلی) سعی بر این داشتن که خودشون رو مصون کنن از این ویروس که یا اون دنیا تشریف بردن یا رفتن تو کما یا کور شدن!
* این رو
از سر صب که پاشدم دارم فقط آرایش میکنم
یعنی بی اغراق از ساعت دوازده تا به الان
یه کم آرایش میکنم
یه کم سلفی میندازم
یه کم میرقصم
و یه کم به زیباییام در آینه نگاه میکنم و میگم
فتبارک الله احسن الخالقین
اولش ضد آفتاب رنگیمو زدم. بعد که اومدم اتاقم گفتم خط چشم بکشم. بعد وسوسه شدم که رژ لب پلنگی بزنم با خط لب ببینم لبام گنده باشه چطور میشه. دیدم یه کم رژ گونه چاشنی کار کنم بد نیس. بعدش گفتم خب ریمل چه گناهی کرده مگه
اینجا بود که جای خالی سایه احساس شد.
«مجوس» اثر جان فاولز.
نیکلاس مرد انگلیسی جوانیه که هرگز توی روابطش با زن‌ها دچار وابستگی نمیشه و خیلی راحت اون‌ها رو رها میکنه. نیکلاس به عنوان معلم انگلیسی در مدرسه‌ای در یونان استخدام میشه و این آغاز حوادث پیچیده‌ایه که برای اون رقم میخوره.
با توجه به تبلیغات، حجم و البته قیمت کتاب که به طرز ناجوان‌مردانه‌ای گرونه، انتظار خیلی زیادی از این کتاب داشتم که براورده نشد. نیمه‌ی اول کتاب واسم جذاب بود و بنظر میرسید کتاب قراره خیلی هیجان‌ا
درود و شاد باش به شما مخاطبان گل رو 
 
امروز رفته بودم نمایشگاه گل و گیاه مشهد 
تنوع بی نظیر، قیمت ها سر به فلک کشیده . 
به نمایشگاهی ها می گم ، دوست گلم ، همکار گرام،  مگه گلاتون رو از کجا آوردی اینقدر گرونه ؟ میگه شمال تحریم کرده،  گیاهاشون رو صادر می کنن خارج و به ما هم به قیمت دلاری می دن . 
به هر حال ما که فقط ساکلونت خریدیم.  ۶ تا ۱۰ تومن . 
 
 
 
 
 
یوکا
 
 
در ادامه مطلب پادکست غیر حرفه ای  ما رو از دست ندهید + تصاویر نمایشگاه ..‌.
 
ادامه مطلب
روز نوشت :
لباس مجلسی هنوز نخریدم حسابی کلافم.دست اخر لباس گیرم نمیاد.راستی لباس مجلسی چرا اینقدر گرونه؟کم ترین مدلی که پوشیدم یک و نیم بود و با بودجه من سازگاری نداشت.بقیه هم فقط قیمت میکردم با یه لبخند ژکوند از مغازه بیرون میومدم 
امتحان ها بد نیست.دینی احتمالا میوفتم.بقیه هم با ده پاس میشم.علت کمی نمره هام تنبلیه تنبلی.مثلا امتحان فیزیک امروز صبح فقط سه ساعت خوندم 
خوش خوابم که مرد.همونروز اونقدر گریه کردم که نایی برام نمونده بود.بابامم
یاسمن چند بار با فواد جروبحث کرد. جو بینشون متشنج بود و من حس خوبی نداشتم.
تولد فواد بیست دی‌ه. پیشنهاد دادم در کنار تولد نگار و کیمیا، برای فواد تولد بگیریم و یاسمن استقبال کرد. گفتم ایده‌ش رو تو مطرح کن که اوکی شه بینتون.
یاسمن گفت به کمیل و داریوش هم بگیم. بعد کلاس، نشسته بودیم دور یه میز. من و سمیه و یاسمن، کمیل و داریوش. گفتن خب پس یه تولد می‌گیریم واسه فواد و کیمیا و نگار و عطیه.
شروع کردن راجع به کیک و کادو حرف زدن. سمیه گفت: «خب به نظرم بقی
از دیشب یه فکری زده به سرم (به سر که نمی‌شه گفت... اینجور خواستنای یهویی، دلی‌ان بیشتر) و چند بار تا الان سایتای بلیت قطار و هواپیما رو بالا پایین کردم. قطاری که دوستم داره باش میره جا نداره فعلا. اگه اون اوکی بشه برگشتم یه تاریخیه که بلیت هواپیما قیمتش مناسبه (مسیر عکسش خیلی گرونه در واقع)! ترکیب‌های دیگه‌ای هم میشه انتخاب کرد ولی من همین یه حالتو فعلا می‌خوام در نظر بگیرم.
خونواده در نهایت مخالفتی نکردن. می‌دونم بابام دوست داره تعطیلات عید
همینقدر بگم که تا امروز به موضوعی در وورد مدیریت پولم فکر نکرده بودم. تا امروز هرچی پول به دستم میومد رو همشششش رو پس انداز میکردم و خرج چیزای معقول میکردم همممممشششش:/// ینی وقتایی که مجبور میشدم خوراکی از مدرسه بخرم خیلی بد بووود://
ولی اینقدر این خرید  چیزای دوست دارم لذت بخش بود که اصن چه معنی داره ادم همه پولشو معقولانه خرج کنه؟ پس دلش چی؟ ههههه مامانم داشت چند روز پیش میگفت فکر میکنید ابن سینا چند بار تو زندگیش مرغ خورده؟ پول دستش میومد م
من عاشق نوشتنم. و این عشق به نوشتن رو امسال می خوام تقویت کنم. مثل همین روزنوشت‌ها که هر شب، با ایده یا بی‌ایده، خوب یا بد، قوی یا ضعیف، متمرکز یا نامتمرکز، غمگین یا خوشحال، عصبانی یا مهربون، خودم رو موظف می‌کنم چند خط بنویسم. شاید این نوشتن‌های اجباری باعث بشه بالاخره پروژه‌های ناتموم نویسندگی‌م رو به پایان برسونم.فکر کنم از سال نود دارم می‌نویسم که ایشالا سال بعد اولین رمان/مجموعه داستانم رو به نمایشگاه کتاب می‌رسونم. امسال این حسرت
آه دختر ، یه مدت مینشستیم با هم از عمیق ترین دردایی که روح آدمو نابود میکرد حرف میزدیم ، حالا اون ازدواج کرده و دیگه حرفی برای زدن نداریم ! یه ساعتی که با هم بودیمو همشو با "چه خبر؟سلامتی" سر کردیم.
اون راجب قیمت ماشین ظرف شویی حرف میزد . مثه اینکه ماشین ظرف شویی‌ها چندتا کلاس دارن که کلاس آخرشون ظرفارو خشکِ خشک تحویلت میده ! چه نعمتی! منم برای اینکه بگم تو جریانم گفتم اره همه چی خیلی گرونه!فر بوش شده ۱۶ملیون ! اینم از یکی شنیده بودم !به هرحال نبا
رفته بودیم خرید چند هفته قبل،بابک بهم گفت، امروز میریم یه فروشگاهی که یکی از معتبرترین های دنیاست، 
و مهمون من میشی.
بهش گفتم والا لطف داری همین که نمیذاری با اتوبوس برم مال خیلی برام باارزشه.
گفت نه! بعد از این همه مدت باید مهمون من بشی.
رفتیم خلاصه تو فروشگاهه
هیچی به جز یه تاپ مشکی نخریدم. یعنی به دلم خیلی ته نشین نشدن لباسا.
چند روز قبل بهم گفت،
که با هر دختری قبلا خواسته دوست بشه، همون اول باهاش درباره ازدواج حرف زدن و گفتن نهایتا سه چهار م
سلام دوستان 
چطوری میتونم مادرم رو متقاعد کنم بهم درس بده، من دارم برای آزمون آزمایشی 31 خرداد سنجش آماده میشم، با انجام چه کارهایی میتونم بهش اثبات کنم که من پتانسیل لازم و دارم برای یادگیری که درس ادبیات و اقتصاد و ریاضی یاد بده و خیلی خوب هم بلده، واقعا متحیر شدم از این همه علمی که داره، واقعا عالی میشه بهم یاد بده که حتی میتونم 100 بزنم این ها رو در کنکور، و واقعا نمره من خیلی بالا میشه.
ولی متاسفانه بلد نیستم با چه روشی میتونم بهش اثبات کن
 
یکماهه دارم به خودم  امید میدم که برای مجلس عقدی که در اردیبهشت دعوتم لباس دارم !
یکماهه بدون کوچکترین استرسی ،  زندگی را به خوبی و خوشی میگذرانم !
یکماهه هیچ دغدغه ی در اینمورد ندارم و خودم را آماده تر از بقیه افراد خانواده میدونستم !
یکماهه هیچ گونه غم و اندوهی در باب لباس چی بپوشم به خودم راه ندادم !
یکماهه خوشحال ترین فرد خانواده هستم که دغدغه خرید لباس مجلسی برای اون مراسم فوق رو ندارم !
اما امروز ...
تمام خوش خیالی هایم در این باب در عرض ی
با بابا دست میدم "خسته نباشید" میگم.
بابا میگن:
-شما خسته نباشی؛ چیکار کردی؟
میگم:
+راستش فکر کردم با خودم...
 
-میخندم؛بابا با خنده منتظرن تا بقیه اشو بگم-
 
+با خودم فکر کردم دیدم با این وضعیت بازار بخوایید لباس بخرید
خب گرونه!
لباسای دیگـ تونم ک تکراری شد
برا همین رنگش کردم
بابا میخندن به مامان میگن:
-بیاا خااانوووم بیچارمون کرده!
 
 
پ.ن:من فقد حس کردم یذره سبز میتونه یه لباس سفید رو خوشگلتر کنه:)
پ.ن2:دروغ گفتم!
پ.ن3:اخه فقد همون یدونه سفید بود؛نه
برا فردا مشق دارم ولی دلم نمیخواد بنویسم. میگم فوقش یه نمره‌ست دیگه. اصلا رو نمره‌ی این درس حساب نمیکنم. اصلا هم ازش خوشم نمیاد. فقط پاس شم بسه. البته میخونم که تا جمعه حل کنم تمرینشو. ولی اینکه الان فشرده بشینم به حل کردنش اصلا حوصله‌شو ندارم تو این وضعیت. استاده امسال از کانادا اومده. من اگه جاش بودم همین فردا با اولین پرواز برمیگشتم کانادا. واقعا به چه امیدی برگشته؟ ( البته اگه دو هفته پیش بود می گفتم تصمیم درستی گرفته)
نمیشه فهمید چی به چیه
کارآفرین صنعت فرش در اسفاد در دهه ۵۰ ( آقای حاج محمد کلوخ قنبری)به نقل از خودشان:به دنبال ایجاد کارگاه تولید فرش در بهمن آباد توسط کربلایی عبدالله ساغدری با ایشان آشنا شدم و با تشویق آن بزرگوار تصمیم به ایجاد کارگاه در اسفاد گرفتم با اختصاص سه اتاق از باغ منزل مسکونی( سر تخت آقا میر)وبرپا کردن ۶ دار قالی و اجاره ۱۱ نفر آقا و خانم ‍‍‍‍کار بافت قالی ۶ متری با نقشه ریز ماهی و زیر نظر آستا علی از شیرگ آغاز شد‍⚖هر دوماه سه تخته فرش بافته میشد- سا
تصمیم داشتم موهامو واسه یلدا ۹۸ لایت کنم ولی خب بخاطر بک سری مسائل با آرایشگر به توافق نرسیدم هم خیلی گرون میگفت هم نگران بودم موادش مرغوب نباشه (بخاطر همین بود که سراغ هرکسی نمیرفتم) 
خلاصه قسمت نشد که یلدا به موهام تنوع بدم و تصمیم افتاد برای عید که اونم کروناعه خاکبرسر گند زد توش
میدونم بعد از قرنطینه هم جرئت نمیکنم برم آرایشگاه چون راضی نمیشم موهامو بسپارم دست کسی که ذره ای واسش مهم نیست موهای من چقدر خراب بشه اگر هم بخوام یه جایی برم که
سلام،دقیقا ۹ روزی میشه که هی میخواستم بیام توی وبلاگ و جریان بیرون رفتنم با یکی از بلاگرا رو تعریف کنم،درباره ی حال و احوال اخیرم بگم و خیلی حرفای دیگه اما یا یادم میرفت یا اگر هم یادم بود حوصلم نمیشد بنویسم.
من خیلی فراموشکارم، توی تمام خاطره هام هم فقط کلیات و کارایی که کردیم یادم میمونه و جزئیاتی درباره ی صحبت هایی که اتفاق افتاده یادم نمی‌مونه، برای همین همیشه یا باید بلافاصله توی دفتر خاطراتم بنویسم و یا باید توی وبلاگ بنویسم و امان از
دارم کم کم به شناخت بیشتری از اینجا و این چیزی که الان هستم میرسم. مثلا اینکه فاصله پارادایس تا اینجا به اندازه خوردن یه ذرت مکزیکیه. یا اینکه حموم اولی از دومی بهتره چون آبش بهتر تنطیم میشه و آینه شم زنگار نداره. من الان میدونم از دستشویی های اینجا، فقط آخریه شیر اهرمی داره ولی فشار آبش فاجعه ست. میدونم که سوپر کوچه کناری همه جنساش خارجی و گرونه ولی کوچه این وریه هم جنسش جوره و هم دانشجوپسندتره. چیزهایی از این قبیل زیادن و حالا دارم کم کم به ا
درود و شاد باش به شما مخاطبان گل رو 
 
امروز رفته بودم نمایشگاه گل و گیاه مشهد 
تنوع بی نظیر، قیمت ها سر به فلک کشیده . 
به نمایشگاهی ها می گم ، دوست گلم ، همکار گرام،  مگه گلاتون رو از کجا آوردی اینقدر گرونه ؟ میگه شمال تحریم کرده،  گیاهاشون رو صادر می کنن خارج و به ما هم به قیمت دلاری می دن . 
به هر حال ما که فقط ساکلونت خریدیم.  شش تا ، ۱۰ تومن . 
 
 
 
 
 
یوکا
 
 
 ادامه مطلب  + تصاویر نمایشگاه ..‌.
 
 
 
پادکست بی پادکست ما
( یک پادکست زنده بدون م
سلام!
من رفتم فرانسه و توی یکی از جشنواره های قدیمیِ عکاسی خبری شرکت کردم. زمان خیلی خوبی بود که توانستم با دوستام بگذرانم. و انگیزه پیدا کنم برای عکاسی و حرفه ام.
به خاطر اتفاقات زیاد، خلاصه می نویسم :)
دیروز دبیرم تو برنا حالم رو پرسید. بهش گفتم یادتونه به من برنامه نمی دادین به خاطر یه حلقه که از دماغم آویزون بود؟ حالا روزنامه هر جوری که دلم بخواد می توانم کار کنم.رسانه هامون داغونن! داغون!
اینستاگرامم رو بستم چون حس خوبی بهم نمی داد و یک عالم
طرز لاک زدن ساده
با فروشگاه انلاین لاکی  همراه باشید
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در منزل باشد و بر اساس این که مهمونی دعویت شده اید یا اینکه به صورت دلخواه دوست داشته باشید برای خودتان لاک بزنید و همیشه هم اگر نحوه درست این کار بلد نباشید دچار دردسر شده اید .در هر سنی که دارید یکی از کار های که دارای لذت می باشد برای خانم ها لاک زدن می باشد ولی یک از مشکلات هم همین زدن لاک می باشد .ولی در این مطلب  ما قصد داریم که طرز صحیح لاک زدن را به روشن
امشب مامانم و بابا رفتن دنبال خونه همین اطراف تو محل خیلییی گفتم منو ببرید ولی نبردن نمیدونم چرا :( ولی خداروشکر یه خونه خوب پیدا کردن چون هرسوال و اشکالی پرسیدم چیزایی که گفتن بنظر خیلی خوب میومد و انگار قرار شد شنبه برن بیعانه بگذارند و ۲۲ همین ماه اثاث کشی کنیم :) خداروشکررررر یکساله به شدت درگیر خونه بودیم و ناراحت . صاحب خونع گویا وضعش توپه! بابام میگف یه پرادو مشکی تو پارکینگ بود! کاش همه چیز خوب پیش بره و اوکی شه و برررریممم لطفا دعا کنین
سلام خوبید؟امیدوارم روزگار به کامتون باشه.
نمیدونم هنوز کسی اینجا هست یانه، میدونم رفتنم طولانی شد، درگیر چالش های بد روحی بودم و هستم، مخاطب سعی داشت برگرده ومن باتمام وجود مقاومت کردم به اون رابطه برنگردم، و برنگشتم، چیزی درون من نیست که اسمش عشق ومحبت باشه، یه ادم سرد سطحی بدی شدم، از چالشهام با تریون بگم که کلا فاصله دعواهامون بسیار زیاد شده و کمتر همو آزار میدیم پنج نفرشدیم این تیم چند نفره داره خوب مچ میشه باوجود همه دعواها و درگیری
تاکید کردم که یه مقدار از مواد دلمه رو بدون گوشت درست کنه، ولی همه رو با هم قاطی کرده بود. گفت یبار هیچی نمیشه. ناهار هم ماکارونی داشتیم یذره دیر رسیده بودم کلش رو با گوشت مخلوط کرده بود. سویا تموم شده بود و ماکارونی ام رو با ماست و جعفری و ذرت خوردم.
اون روزی که گفتم بیاید گیاهخوار بشیم گفت تو خودت میدونی و خودت با ما چیکار داری. گیاهخوار بشو، غذای خودت رو بخور. حالا میگه من که نمیتونم هرروز فکر غذای تو باشم. گفتم خودم فکرشو میکنم اگر تند تند تو
دانلود با کیفیت (320)
 
#تکست آهنگ جدید #ساقی به نام " #لیتری_چند ؟؟ "
حرفامو گوش بده به خودت نگیر این اشعارو گوش بده به خودت نگیراین دردارو ببینو به خودت نگیر تو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
زخمامو ببینو به خودت نگیر این جنگارو ببینو به خودت نگیرمن تیکمو میندازم به خودت ولیتو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
(ورس 1)
بهتره حقیقتو بپذیریم وسط ازادی وایسادیم ولی یه اسیریم
واسه ی از دست دادن دگ چیزی نداریم الان وقتشه از تو غلاف تیزی دراریم 
اینجا قانون
برای درست کردن یک قلیان خوب و باحال اول از همه احتیاج به یک قلیون خوب و خوش کام داری. انواع قلیان در بازار موجود است که هم ارزون هستند هم گرون . بهترین قلیان موجود در بازار ایران قلیان mya میباشد . درسته این قلیون گرونه ولی واقعا به جرات میتونم بگم بهترین قلیونیه که من تا بحال دیدم 
تنباکو
قلیان
زغال
تنباکو دوسیب
سعی کنید قلیونی که میخواهید بخرید همه اجزاش با هم ست شده باشند.نه اینکه شیشه چیز دیگه و میانه یا تن قلیون یه چیز دیگه باشه و غیره . قلیو
دانلود با کیفیت (320)
 
#تکست آهنگ جدید #ساقی به نام " #لیتری_چند ؟؟ "
حرفامو گوش بده به خودت نگیر این اشعارو گوش بده به خودت نگیراین دردارو ببینو به خودت نگیر تو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
زخمامو ببینو به خودت نگیر این جنگارو ببینو به خودت نگیرمن تیکمو میندازم به خودت ولیتو به خودت نگیر تو به خودت نگیر
(ورس 1)
بهتره حقیقتو بپذیریم وسط ازادی وایسادیم ولی یه اسیریم
واسه ی از دست دادن دگ چیزی نداریم الان وقتشه از تو غلاف تیزی دراریم 
اینجا قانون
زندگی این روزا بر وفق مراد، نه هست و نه نیست! یعنی کلی از اهداف امسالم رو انجام دادم اما کمبودهای به شدت مهمی توی زندگیم احساس میشه. کمبودهایی که باعث میشن این تلاش‌ها اصلاً به نظر نیان.
یه رخوت عجیبی کل زندگیم رو فرا گرفته. همه چیز تو حالت meh قرار داره. آینده‌ای که از همیشه بیشتر متزلزل و ناممکن به نظر میرسه. وضعیت کلی کشور رو که دیگه اصلا نیازی به گفتن نیست. اما من قبل از این قضیه دلار و ... هم چنین احساسی رو داشتم. همین رخوت باعث میشد که با وجود
صبح مامانم از خواب بیدارم کرده میگه: خانوم معین اس ام اس داده من امروز تا ساعت یازده بیکارم. میخوای بیای فیلم ببینیم؟ و من اصلا شوک بودم که گاااد چقدر سریع و اصن هی وای من! چرنوبیل رو ریختم رو فلش، یه کیک و چای خوردم و زدیم به چاک جاده! :دی! ولی خب بگم براتون که خود اس ام اسم دیدم و نوشته بود امروز پایه های دوستیمونو بتون ریزی کنیم :) بعد که زنگو زدم و آیفونو برداشت گفت: بدو بدو سیمانا رو درست کردم بریزم رو سرت. وسط بارم یه بار گفت که ظهر رفتی سیمانا
با عرض سلام خدمت همه...
گاهی در خواستگاری های که با واسطه دختر و پسر به هم معرفی می شوند، اولین قرار ملاقات دختر خانوم و آقا پسر در بیرون انجام میشه. یعنی مادر آقا پسر با خانواده دختر تماس می گیرند و ازشون اجازه میگرند که با هم صحبت کنند.
در  این چند قرار ملاقاتی که داشتم چه آقا پسر پسندیده بودن چه نه، در سرمای زیاد و در گرمای آفتابی چشم ها رو اذیت می کرد. در حالی اطراف کافی شاپی برای نشستن به دور از سرما یا گرما باشه بود ... هیچکدوم هیچ کافی شاپی د
 سلاممم  به همه پاتوقیا حال دلتوون چطوریاسسس خوبید؟
 
جدا از این وضعیت که دوست ندارم دربارش حرفی بزنم ☺امیدوارم حال دلتون عالی باشه
 
هی همه میگن بنزین گرون شده بدع عاقا بدنیسسس حداقل برا ما دخترا که بد نیست واقعا چرا انقدر شایعه پراکنی میکنییید آخه
با گرون شدن بنزین ادما مجبورن با وسایل نقیله عمومی بیشتر رفت و امد کنن ولی خب وسایل نقیله عمومی صد درصد اونقد شلوغ خواهد شد که ادما ترجیح میدن در آینده با وسایلی از جمله چرخ  که اونم بدلیل اینک
سلام بر دوستان:)
چقد هوا گرم شده اره؟ من احساس میکنم وسط خورشید دارم زندگی میکنم دقیقا روی نوار استوای خورشید اینا:)
کف پاهام از حرارت راه رفتن توی خونه، کلا پوسته پوسته شده ومیسوزه، داداشم میگه من راضی نیستم تو غذا درست کنی صورتت داغون شده قرمز شده خیلی بدنت حساس شده میگم نه هوا گرم شده، کولرها هم نمیشکه گاهی یا برق قطع میشه. سه تا کولر روشن دلم براشون میسوزه واقعایکیش چندروز پیش موتورش سوخت از فشار گرما وحرارت تازه هم خریده بودیم یعنی توی ا
یک‌بار استاد فیزیولوژی‌مون داشت درباره یک ماهی صحبت می‌کرد که ازش برای طراحی و ساخت نمونه سرطانی استفاده می‌شه و این واقعا هیجان‌انگیز بود. بذارید براتون بگم.
zebra fish یک نوع ماهی معروفه که به جای موش nude که خیلی خیلی گرونه استفاده می‌شه. حالا این دوتا چه ویژگی مشترکی دارن؟ جفتشون سیستم ایمنی سرکوب‌شده‌ای دارن! یعنی به راحتی می‌تونیم سلول‌های نمونه‌مون رو به سلول‌های اون‌ها پیوند بزنیم و سلول‌هاشون این‌ها رو پس نمی‌زنن.
چیز جالبی که
جلسه‌ی ظهر رئیس بیمارستان با اینترن‌ها را بهانه می‌کنم و به دکتر می‌گویم درمانگاه نمی‌روم. از بیمارستان می‌زنم بیرون. صدایی توی گوشم جستار می‌خواند. ترسان از اینکه دکتر در خیابان یا پیاده‌رو یا روی پل عابر پیاده ببینتم مثل کسانی که از چیزی فراری اند به اطرا‌فم نگاه می‌کنم. به ایستگاه اتوبوس می‌رسم. چهار زن با گردن‌هایی کج به سمت چپ چشم به راه آمدن اتوبوس هستند. چشم‌هاشان ماشین‌ها را دنبال می‌کند و توی سرشان چه خبر است خدا می‌داند.
۰. مرسی از آنه که یادم بود بقیه‌تون هم قهرم اصلا!!! آیکون دختر بچه لوس و اینا
۱. ما دو تا استاد آزمایشگاه داریم که بشدت با هم صمیمی هستند با اینکه اخلاق‌هاشون بسیار فرق داره یکی‌شون به ظاهر جدی و خشک و سختگیره ولی خب همیشه ته ترم بچه‌ها راحت بودن اما اون یکی تو طول ترم سخت نمیگیره ولی ته ترم همه داغون میشن یعنی تا ترم پیش اینجوری نبودها ترم ما زد ترکوندمون! اولی اخلاقش شبیه تارزان غیرتیه از دور شاید ترسناک باشه ولی در کل خیلی مهربونه و دومی به
1
بالاخره کلید کمد گرفتم:) احساس میکنم یه قله ای فتح کردم. موقع باز کردنش حس در کارتون کورالین رو داشتم که الان به یه دنیای جدید راه پیدا می‌کنم:)) بازش که کردم دیدم ده سال پیش دقیقا این کمد برای الهه نامی بوده! برگه های سرچ کتاب کتابخونه‌ش مونده بود تو کمد. امروز سراغ اون کتاب‌ها هم میرم:) پا گذاشتم تو تاریخ انگار! 
 
2
من یه مشکلی دارم و اون اینه که باید به یه جا عادت کنم تا حال کنم باهاش! نمیرم دانشگاهو بگردم و سوراخ سنبه هاش رو دربیارم و منتظرم
1
بالاخره کلید کمد گرفتم:) احساس میکنم یه قله ای فتح کردم. موقع باز کردنش حس در کارتون کورالین رو داشتم که الان به یه دنیای جدید راه پیدا می‌کنم:)) بازش که کردم دیدم ده سال پیش دقیقا این کمد برای الهه نامی بوده! برگه های سرچ کتاب کتابخونه‌ش مونده بود تو کمد. امروز سراغ اون کتاب‌ها هم میرم:) پا گذاشتم تو تاریخ انگار! 
 
2
من یه مشکلی دارم و اون اینه که باید به یه جا عادت کنم تا حال کنم باهاش! نمیرم دانشگاهو بگردم و سوراخ سنبه هاش رو دربیارم و منتظرم
بزرگنرین تفاوت BC and ON از نظر garbage collection این هست،
که بی سی (بریتیش کلمبیا) ازین دو تا سطل هم داره (یا همون bin):
 
 
 
سطل طوسی (یا همون خاکستری کمرنگ) همون طور که روش نوشته،
برای بطری ها و قوطی های شیشه ای هست.
 
پایینی، یعنی همون bin سبز رنگ برای مواد غذایی و مواد organic قابل بازیافت هست.
مثلا تصور کنین، که میوه رو پوست میکنین،
پوستش و هسته ش، یا پوست پیاز، یا هرچیزی مثل اینها رو میتونین بریزین توی این سطل سبز.
ایده ای ندارم درباره اینکه خب مدفوع و زباله ح
صبح به استاد پیام دادم که کلاس ساعت پنج‌ و نیم را یادش نرود. همزمان در تلگرام به غرغرهای دوستم که از کم بودنمان گفته بود جواب دادم. میگفت «ضایع نیست چارتاییم فقط؟» و من گفتم «ضایع که نیست فقط خیلی خصوصی و گرونه دیگه». گوشی را روی میز گذاشتم و چشمهایم را بستم و با خودم فکر کردم اگر باز هم افاقه نکردی چه؟ با این همه هزینه؟ برگشتم به غار تنهایی‌*ام و دوباره درس‌خواندن را از سر گرفتم؛ تخمیرِ الکلی و لاکتیک‌اسید.
عصر ساعت پنج در حالیکه خواب‌آلود
بزرگنرین تفاوت BC and ON از نظر garbage collection این هست،
که بی سی (بریتیش کلمبیا) ازین دو تا سطل هم داره (یا همون bin):
 
 
 
سطل طوسی (یا همون خاکستری کمرنگ) همون طور که روش نوشته،
برای بطری ها و قوطی های شیشه ای هست.
 
پایینی، یعنی همون bin سبز رنگ برای مواد غذایی و مواد organic قابل بازیافت هست.
مثلا تصور کنین، که میوه رو پوست میکنین،
پوستش و هسته ش، یا پوست پیاز، یا هرچیزی مثل اینها رو میتونین بریزین توی این سطل سبز.
ایده ای ندارم درباره اینکه خب مدفوع و زباله ح
سلام
 
 
خب امروز 6 روز از جراحی فک بالام میگذره. تنها چیزی اذیت میکنه گرفتگی بینی هست. امیدوارم زودتر تموم بشه. تا این جا همه چی قابل قبول بوده برام و قابل تحمله غیر ازین که از بینی نمیتونم نفس بکشم.
 
این وبلاگ رو میزنم تا اگر یه روزی دکتر بهتون گفت باید فکتون رو عمل کنین و ترسیدین این وبلاگ رو پیدا کنین و تجربیات یک نفر رو تو این زمینه بخونین. این حق شماست که آگاهی کامل نسبت به اتفاقات داشته باشین. هدف فقط کمک کردنه.
 
اول از خودم بگم. اسمم فرزا
خب از اونجایی که تقریبا یک سال رو زیر عنوان جانکاه "کنکوری:| " زندگی کردم، بذارید از دستاوردهای این یک سال پرده برداری کنم:)) :
I. فیلم ها و سریال هایی که دیدم:
1.  Thirteen reasons why. دو فصل:))
2. The 100. شیش فصل تقریبا
3. The arrow. هفت فصل
4. Once upon a time. هفت فصل
5.chilling adventures of Sabrina دو فصل
6. Legacies یک فصل
7. The handmaids tale سه فصل تقریبا
8. 8mile ف
9.a beautiful mind
10. Allegiant
11. Call me by your name
12. Blue is the warmest color
13. Desert flower
14.disobedience
15. ,divergent
16. Eternal sunshine of the spotless mind
17. Fight club
18. G.I. Jane
19. ,green book
20. Her
21. I feel pretty
 
هو سمیع
.
#قسمت_
.
سلام کرد و جواب دادم
- خیلی غرق کتاب بودی نخواستم مزاحم شم
- نه کاش می گفتین ، این جوری خجالت زده شدم
بلند شدم برم سمت یخچال
- ببخشید دیگه اینجا بیمارستانه تجهیزات زیادی واسه پذیرایی وجود نداره
-چیزی لازم نیست اگه بیایی بشینی و یه گپ دوستانه بزنیم من راحت ترم
 
مامانش پسن بود اما خیلی با شعور و با شخصیت بود
می گن تا مرد سخن نگفته باشد،عیب و هترش نهفته باشد
مامانش حرف می زد یکپارچه هنر بود
حرفامون دو ساعت شد از همه دری حرف زدیم
ا
از بچگی به این موضوع علاقه داشتم، یادمه یه مجله نجوم تو خونه داشتیم که عکس موجودات فضایی داخلش بود، با همون صورت بیضی شکل و چشمای درشت. میترسیدم از ریخت و قیافه اشون، ولی بازم به این موضوع علاقه داشتم. یه نصفه دوربین شکاری (یعنی فقط نصف دوربین بود و نصفه دیگه اش نمیدونم چه بلایی سرش اومده بود) داشتیم که با یکی از بچه ها هر شب کره ماه رو باهاش رصد میکردیم. همیشه آرزو داشتم یه تلسکوپ داشتم، و همیشه بدون اینکه بدونم قیمتش چنده، فکر میکردم خیلی گرو
از بچگی به این موضوع علاقه داشتم، یادمه یه مجله نجوم تو خونه داشتیم که عکس موجودات فضایی داخلش بود، با همون صورت بیضی شکل و چشمای درشت. میترسیدم از ریخت و قیافه اشون، ولی بازم به این موضوع علاقه داشتم. یه نصفه دوربین شکاری (یعنی فقط نصف دوربین بود و نصفه دیگه اش نمیدونم چه بلایی سرش اومده بود) داشتیم که با یکی از بچه ها هر شب کره ماه رو باهاش رصد میکردیم. همیشه آرزو داشتم یه تلسکوپ داشتم، و همیشه بدون اینکه بدونم قیمتش چنده، فکر میکردم خیلی گرو
چه سحرخیز،وقتی ازدلساایناپرسیدم گفتن دیشب یه پسره درحالی که من نیمه هوش توبغلش بودم منوآورده خونه تازه اونادیگه داشتن ازمن میپرسیدن قضیه چیه خودم به زوریادم میومد از اینا میپرسیدم حالا بیام براشـون توضیح هم بدم!وحرف ملینامثل پارچ اب سردی بودکه ریخته باشن روی سرم:- خاک تومخت درنا،تا اومدبزارتت روی تختت روی لباساش بالاآوردی!چی زده بودی؟مسموم شدی؟...قیافم توی هم رفت اخ که بدبخت ترازمن وجودنداشت مشتامو کوبیدم توی کوسن مبل کلی موهاموکشیدم چ
فکر می‌کنم اگر همین الان پست بذارم کمی خطرناک باشه، چون احتمالا شبیه کسایی به نظر میام که LSD مصرف کردن و هنوز گیجن. ولی دوست دارم یک آهنگ جادویی مثل اون که دیشب چارلی بهم داد پخش بشه و من بنویسم. به این فکر نکنم دیروز یکی از دوست‌هام بهم گفت واقعا بچه‌ام یا یادم نیفته یک‌بار که یکی دیگه‌شون بهم گفت خوش‌به‌حال پسرهایی که باهات صحبت می‌کنن چون تو این‌قدر ساده ای که اصلا حالیت نیست حرف‌هات برای اون‌ها چه معنی‌ای داره یا این که نمیخواستم ب
سال نو مبارکی ها بدون ذره ای از حال و هوای عید گذشت و برای ما که تو مراکز درمانی کار می کنیم کار حتی سخت تر هم بود. به لطف کرونا این روزها کار کردن در چنین جاهایی یه بدنامی خاصی داره که باعث می شه خودت ترجیح بدی بیرون نری و با کسی مراوده ای نداشته باشی. ولی به هر حال دیر یا زود این نیز بگذرد...
سالی که گذشت برای من سال بسیار پرباری بود. تجربه های عاطفی و کاری بسیار عمیق و پدر مادر داری داشتم! در مورد اولی حوصله ندارم صحبت کنم ولی دومی... و امان از دومی
 
 
اصطلاحات انگلیسی , اصطلاحات عامیانه و روزمره انگلیسی  از جمله مشکل ترین بخش های یادگیری زبان است موسسه بهکلام در اینجا برخی از اصطلاحات زبان انگلیسی را به شما آموزش می دهد. اصطلاحات انگلیسی (Idioms)، عباراتی هستند که اغلب حدس معنی آنها با تنها دانستن کلمات آن به صورت جداگانه، دشوار می باشد. به عنوان مثال، حدس زدن معنی lose face آسان نیست اما زمانی که در جمله استفاده می شود، قابل درک تر می شود.
 
He could lose face if other people see that he got everything wrong.
اما دقت داشته
یک:
درخواب مردنم آرزوست ...
چنانکه هیچ نبینم ...چشمان شاد تورا ...
وقت جان دادنم به ...خدای!
دو:
می سازی از من نی ... تا بنوازمت ...
دردنیست که من ...
از شادی تو ... می نالم!
سه:
روی من حساب نکن ... وقت درد کشیدن هات!
من بسیار صبور تر از آنم ...که شریک دردهای تو!(...)
چهار:
مرگ خویش را باور نمی کنی...
هرشب می روی بالای ماه می خوابی ...
لابه لای شاخه های درختان هی ...هو می کشی ...
توی رودخانه سنگ هارا بهم می زنی ...
روی پنجره ی خشک ...شیشه های سرد ...ناخن می کشی ...
من باورکرده ام!
چگونه ماشینی که روشن نمی شود را روشن کنیم؟ چگونه عمل باتری به باتری را صحیح انجام دهیم؟ حتما شما هم گهگاه و یا حداقل یکبار پشت خودروی خود نشسته اید و هنگام استارت زدن متوجه شده اید که خودروی شما روشن نمی شود. اما حال چاره چیست. حتما می دانید که این مشکل عمدتا از ناحیه باتری خودرو ناشی می شود و یکی از بهترین راه حل ها عمل باتری به باتری است تا خودرو روشن و باتری مجدد شارژ شود. اما روش صحیح و بدونه آسیب این روش چیست؟
 قبل از اینکه به سراغ روش صحیح
خب، نمی دونم چرا از دیروز صبح نوشتن این پست رو عقب انداختم.
راستش حدود ده روز بود که دستم به خوندن هیچ کتابی نمی رفت و داشتم می مردم از عذاب وجدان نگاه کردن به کوه کتابای جدید روی میز و کتابای امانتی کنار تخت. تا این که دیروز، در پی یک اقدام انقلابی، همین کتابی که می خوام درموردش بگم رو تموم کردم، ده صفحه از "کویر" رو خوندم، "قندعسل*" رو شروع و تموم کردم و الان هم "متشکرم؛ از ته دل" رو شروع کردم و احتمال قوی امروز تمومش می کنم و دوباره می شینم سر کوی
سارا من از اقتصاد هیچی هیچی سر درنمیارم.
ولی چه کمکی ازم برمیاد؟ کمک میکنم.
 
من توی زندگیم از بابت یه عده اصلا احساس نگرانی ندارم، مثلا غیرممکنه که محمد تنها بمونه.
محمد حتی وقتی خودش عمدا بخواد گوشه گیر و تنها بشه هم، میبینی همینطوری پشت خطی صد هزار تا داره، هی این زنگ میزنه استاد عاشقتم (پسرها) اون زنگ میزنه استاد جون مادرت شام بیا خونه ما، اون یکی میگه استاد هر زمان حس کردی نیاز داری ترتیب یه پسرو بدی من در خدمتت هستم. اون یکی میبینی زنگ زد
اگر تصمیمتان طلاق است حتما باید با یک سری اطلاعاتی که در سایت گروه وکلای تهران وجود دارد آشنا شوید در این سایت شما با تمام مشکلات ومسیری که پیش روی کسی که در امر طلاق وارد میشود پرداخته است ما هم قسمتی از این مطالب را باشما به اشتراک گذاشته ایم

میخوام طلاق بگیرم
اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید کهوضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید.شاید فرصتی پیش آید که خود شما بتوانید از تقاضای
چگونه پر انرژی باشیم. چگونه می‌تواینم روز پر انرژی داشته باشیم؟ چگونه می توانیم پر انرژی باشیم؟ چگونه بانشاطباشیم، چگونه میتوانیم شاداب و پر انرژی باشیم، چگونه بدنی شاداب و پر انرژی داشته باشیم، چگونه سرشار از انرژی مثبت باشیمچه کنیم انرژی بگیریم، چه بخوریم تا شاد و پر انرژی باشیم، چگونه خستگی ناپذیر شویم، برای سرحال بودن چه باید کرد.
همه این پرسش‌های سراسر سطح گوگل را فرا گرفته آیا دوستان راهی برای داشتن انرژی یا شادی توی ای
چگونه پر انرژی باشیم. چگونه می‌تواینم روز پر انرژی داشته باشیم؟ چگونه می توانیم پر انرژی باشیم؟ چگونه بانشاطباشیم، چگونه میتوانیم شاداب و پر انرژی باشیم، چگونه بدنی شاداب و پر انرژی داشته باشیم، چگونه سرشار از انرژی مثبت باشیمچه کنیم انرژی بگیریم، چه بخوریم تا شاد و پر انرژی باشیم، چگونه خستگی ناپذیر شویم، برای سرحال بودن چه باید کرد.
همه این پرسش‌های سراسر سطح گوگل را فرا گرفته آیا دوستان راهی برای داشتن انرژی یا شادی توی ای
خب امروز به نتایج خوبی رسیدم. ینی یه جورایی میشه گفت این نتایجی که اینجا میخوام بنویسم نتیجه‌ی جمع بندی چیزاییه که تو ذهنم میچرخید.
 
۱-کار و شغل
مسئله‌ی شغل همیشه یکی از چالش برانگیز ترین مباحث سیاسی و فرهنگی در اجتماعات انسانی محسوب میشه و من هم به عنوان یک انسان از این موضوع جدا نیستم(اگه آقازاده‌ای چیزی بودم حتما در این مورد از دنیا فارغ میبودم!). از من پرسیده شد که تاحالا کار کردی؟ خب من اون لحظه حضور ذهن نداشتم و نگفتم که یه تابستون توی
راهنمای خرید اینترنتی کوله پشتی لپ تاپ ؛ نکات مهم در انتخاب کوله پشتی لپ تاپ
کوله پشتی لپ تاپ یکی از وسائل جانبی لپ تاپه که برای هر کسی که لپ تاپ داره ضروریه ! اگر لپ تاپ دارید ، مهم نیست که یه آقای کارمند پر مشغله هستین و یا یه خانم خانه دار !  در هر صورت به کوله پشتی لپ تاپ احتیاج دارید . با گسترش و تحولات اجتماع شهری و متعاقبا تغییر نیازهای مردم ، کم کم انواع مختلفی از کوله پشتی لپ تاپ با طراحی ها و کاربری های متفاوت وارد بازار شدن . چند نکته بسی
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
 
ما از اون دسته آدمهایی هستیم که بدون تور میریم سفر و خیلی موقعها از سفرنامه ها کمک میگیریم، قطعا خوندن سفرنامه فارسی برامون راحتتره تا انگلیسی اما متاسفانه در مورد چین سفرنامه ها خیلی ضعیف بودن در حدی که ما مجبور بودیم از منابع انگلیسی اطلاعات بگیریم. من این سفرنامه رو مینویسم تا کمکی باشه برای افرادی مثل خودم.سفر ما خیلی سریع پیش اومد برای ویزا از آژانس اقدام کردیم ۱۳۰دلار هزینه ش بود. خودتون اقدام کنین بهتون سخت نوبت میدن برای همین از ی
چند روزه که هی هوس می‌کنم بنویسم. میرم سراغ کوه موضوعاتی که ردیف کردم. دو سه خط می‌نویسم، اما به دلم نمیشینه یا نمیدونم یه چیزی شبیه به این. امروز یهو به خودم اومدم که سارا! کم نویس شدی که داری ایرادگیر میشی! این شد که گفتم میام اینجا و یه چیزی مینویسم و تو پستو هم نمیذارم، سریع میگذارم که همگان ببیننش. به انتقادات سازنده و نسازنده دیگرانم گوش نمیدم. (اصلا منظورم به شخص خاصی نبودااا :)
3
سنجش خوب بود. از صبح اول صبح دنبال نشونه بودم دوباره. :/ وقتی
چند روزه که هی هوس می‌کنم بنویسم. میرم سراغ کوه موضوعاتی که ردیف کردم. دو سه خط می‌نویسم، اما به دلم نمیشینه یا نمیدونم یه چیزی شبیه به این. امروز یهو به خودم اومدم که سارا! کم نویس شدی که داری ایرادگیر میشی! این شد که گفتم میام اینجا و یه چیزی مینویسم و تو پستو هم نمیذارم، سریع میگذارم که همگان ببیننش. به انتقادات سازنده و نسازنده دیگرانم گوش نمیدم. (اصلا منظورم به شخص خاصی نبودااا :)
3
سنجش خوب بود. از صبح اول صبح دنبال نشونه بودم دوباره. :/ وقتی
سلاااااااام سلااااااام سلاااااام سلااااام خوبید؟منم خوبم! جونم براتون بگه که دیروز ساعت نه و نیم اینجورا بود که بلند شدیم و بعد از اینکه صبونه خوردیم پیمان گفت جوجو بریم بیرون یه خرده زرشک بخریم ببرم برا مامان بهش بگم ایندفعه برامون زرشک پلو درست کنه(پیمان زرشک پلو خییییییییییلی دوست داره منم زرشک پلو بلد نیستم یه بار چند سال پیش درست کردم افتضاح شد و دیگه هم درست نکردم ) گفتم باشه اتفاقا منم می خوام یه خرده گندم بخرم سبزه بذارم یه عرق نعنا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ازمایشگاه پارس موبایل